سلااااااام
خوبید؟؟
ایشالا همیشه خوب باشید...
امروز یکی از اون روزایی که به قول بابام الکی خوشحالم
(خودمم هاااا)
دیشب خونه مامانبزرگی بودم به خاطر عید شب کلییییییی مهمون داشتن...
قبل از اینکه بیان منم اینجوری بودم:
بعدش اینجوری بودم:
اون پروانه آبی رو دیدید؟؟... اون مادر بزرگمهههه
حالا چرا اینجوری می دوه دنبال من...؟
به خاطر اینکه دوباره بشم این:
ااااااااااااااااااااااااااااا کی حوصله دارهههههههه؟؟
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ قیافه داییمم این بود:
خلاصه که جفتمون در رفتیمممم...
ساعت حدودای ۱۲ بود که داشتیم با آقایی اس بازی می کردیم...
هرچی اس میدادم جواب نمیداددددددد...
ایییی اعصابم خورد شددددد
زنگ زدم بهش با بوق اول برداشت...!!
حالا من وسط این جمع چه جوری بحرفم؟؟
۲ پا داشتم ۴ دیگه قرض کردم دویدم تو اتاق دایی طبقه بالا.
وسط راه قطع کردم تا برسم به مقصد..
رسیدم دوباره زنگیدم...
آقایی: بله...بله...بله...بله
خانومی:
.... واااااااا خوبی شما؟؟
آقایی: زنگ زدی قطع کردی آخه...
خانومی:جواب اس نمیدادید زنگیدم..
آقایی: ۲۰۰ تا پیام فرستادم نمیرسههه..
خانومی: آهان
خلاصه یه کم حرفیدیم یهو صدای آقایی در اومد...
آقایی: (...) جوراب منو ول کن
خانومی:
هاااااااااااااه؟؟
آقایی: (...) جوراب منو گرفته ...
خانومی:آهان.. با بچه با لطافت برخورد کنننننننن این هزار باااااااار..
آقایی: میگیرم میزنمش...
خانومی: بلهههههههههههه؟چیکار میکنید؟؟
آقایی: هیچی...(بهر ضد خودش باشه سریع مبحثو عوض میکنههههه)
دوباره مسائل متفرقه که یادم نیست..
آقایی: کاری نداری؟؟
خانومی: نه برید...
آقایی: راستی..
خانومی: بله؟؟
آقایی: ما فردا میریم آستارا..
خانومی: باشه
آقایی: کاری نداری..
خانومی: نه برید..
آقایی: راستی..
خانومی:بعععله؟؟
آقایی: نت من به بیان وصل نمیشه.
خانومی: باشهههههههه
آقایی: کاری نداری؟
خانومی:
... نهههههههههههه برووووووووو
آقایی: یاعلی خداحافظ...
خانومی:.. هووووووووووووف خدافظ
یه ذره فکر کردم....
ایییییییییییییییییییییییی خدا از دست ایییییییین یادم رفت اصلا" واسه چی زنگیدم...
دوباره زنگ زدم...
آقایی: بله..
خانومی: انقدر راستی راستی کردید اصلا" یادم رفت چرا زنگ زدم..
آقایی: هههههههه خوب بگو..
خانومی: بالاخره من بمونم پیش گوشی یا برم پای نت؟؟
آقایی: بمون پیش گوشی ۱ اینطورا اس میدم(یکش شد دو و هجده دقیقه)
خانومی: باشه..
داخل پرانتز عرض کنم
( که آقایی یه تیکه کلام داره -هروقت میگم چرا میگه کاشتیم در نیومد..)
نمیدونم چه بحثی شد که آقایی بر گشت گفت:
چرااااااااااااااااا؟؟
خانومی: کاشتیم در نیومد..... یوووووووووووووووووووووووهوووووووووووووو هووووووووووورا....
چنان اینور خط شادی میکرم بنده خدا پشت خط ریسه رفته بود از خنده...
آقایی: کاری نداری؟؟
خانومی: خیر. برووو
آقایی: برو نه ب...
خانومی : باشه بابا بفرماببببببببد..!!
آقایی یاعلی.خداحافظ..
خانومی: خداحافظ..
اینم مکالمه دیشب...
الآنم ساعت ۷ شده...
یادش بخیر ماه رمضون...
برم پیش مامان ببینم میذاره امشبم برم خونه مامان برگ اینا..

ما رفتیم.
فعلا"